حدیث های بی ترجمه عربی
1. از امام حسن (ع) سؤال شد : زهد چیست ؟ فرمود : رغبت به تقوى و بى رغبتى به دنیا.
(تحف العقول ، ص 227)2. از امام حسن (ع) سؤال شد : مروت چیست ؟ فرمود : حفظ دین ، عزت نفس ، نرمش ، احسان ، پرداخت حقوق و اظهار دوستى نسبت به مردم .
(تحف العقول ، ص 227)
3. از امام حسن (ع) سؤال شد : کرم چیست ؟ فرمود : بخشش پیش از خواهش و اطعام در قحطى .
(تحف العقول ، ص 227)
------------------------------------
4. از امام حسن (ع) سؤال شد : بخل چیست ؟ فرمود : آنچه در کف دارى شرف بدانى ، و آنچه انفاق کنى تلف شمارى .
(تحف العقول ، ص 227)
------------------------------------
5.از امام حسن (ع) سؤال شد: بى نیازى چیست ؟ فرمود : رضایت نفس به آنچه برایش قسمت شده ، هر چند کم باشد .
(تحف العقول ، ص 228)
------------------------------------
6 . از امام حسن (ع) سؤال شد: فقر چیست ؟ فرمود : حرص به هر چیز .
(تحف العقول ، ص 228)
------------------------------------
7. از امام حسن (ع) سؤال شد: شرف چیست ؟ فرمود : موافقت با دوستان و حفظ همسایگان .
(تحف العقول ، ص 228)
------------------------------------
8. از امام حسن (ع) سؤال شد: پستى و ناکسى چیست ؟ فرمود : به خود رسیدن و بىاعتنایى به همسر .
(تحف العقول ، ص 228)
------------------------------------
9. پناهنده به خدا آسوده و محفوخ است ، و دشمنش ترسان و بىیاور
(تحف العقول ، ص 229)
------------------------------------
10. از خدا بر حذر باشید با زیادى یاد او ، و از خدا بترسید به وسیله تقوى ، و به خدا نزدیک شوید با طاعت ، به درستى که او نزدیک است و پاسخگو .
(تحف العقول ، ص 229)
------------------------------------
11.بزرگى کسانى که عظمت خدا را دانستند این است که تواضع کنند ، و عزت آنها که جلال خدا را شناختند این است که برایش زبونى کنند ، و سلامت آنها که دانستند خدا چه قدرتى دارد این است که به او تسلیم شوند .
(تحف العقول ، ص 229)
------------------------------------
12. بدانید که خدا شما را بیهوده نیافریده و سر خود رها نکرده ، مدت عمر شما را معین کرده ، و روزى شما را میانتان قسمت کرده ، تا هر خردمندى اندازه خود را بداند و بفهمد که هر چه برایش مقدر است به او مىرسد ، و هر چه از او نیست به او نخواهد رسید ، خدا خرج دنیاى شما را کفایت کرده و شما را براى پرستش فراغت بخشیده و به شکرگزارى تشویق کرده ، و ذکر و نماز را بر شما واجب کرده و تقوى را به شما سفارش کرده ، و آن را نهایت رضایتمندى خود مقرر ساخته .
(تحف العقول ، ص 234)
------------------------------------
13. اى بندگان خدا ، از خدا بپرهیزید ، و بدانید که هر کس از خدا بپرهیزد ، خداوند او را به خوبى از فتنهها و آزمایشها برآورد و در کارش موفق سازد و راه حق را برایش آماده کند .
(تحف العقول ، ص 234)
------------------------------------
14. هیچ مردمى با هم مشورت نکند مگر اینکه به درستى هدایت شوند .
(تحف العقول ، ص 236)
------------------------------------
15. پستى و ناکسى این است که شکر نعمت نکنى .
(تحف العقول ، ص 236)
------------------------------------
16. در طلب مانند شخص پیروز مکوش ، و مانند کسى که تسلیم شده به قدر اعتماد نکن چون به دنبال کسب و روزى رفتن سنت است ، و میانهروى در طلب روزى از عفت است ، و عفت مانع روزى نیست ، و حرص موجب زیادى رزق نیست . به درستى که روزى قسمت شده و حرص زدن ، موجب گناه مىشود .
(تحف العقول ، ص 236)
------------------------------------
17. انسان تا وعده نداده ، آزاد است . اما وقتى وعده مىدهد زیر بار مسؤولیت مىرود ، و تا به وعدهاش عمل نکند رها نخواهد شد .
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 113)
------------------------------------
18. آن کس که بر حسن اختیار خداوند توکل و اعتماد کند ( و به قضا و قدر الهى خوشنود باشد ) آرزو نمىکند در غیر حالى باشد که خداوند برایش اختیار کرده است .
(تحف العقول ، ص 236)
------------------------------------
19.خیرى که هیچ شرى در آن نیست ، شکر بر نعمت و صبر بر مصیبت و ناگوار است .
(تحف العقول ، ص 237)
------------------------------------
20. آن حضرت - علیه السلام - به مردى که از بیمارى شفا یافته بود ، فرمود : خدا یادت کرد پس یادش کن ، و از تو گذشت پس شکرش کن .
(تحف العقول ، ص 237)
------------------------------------
21. هر کس که پیوسته به مسجد رود یکى از این هشت فایده نصیبش شود :
آیه محکمه ، دستیابى به برادرى سودمند ، دانشى تازه ، رحمتى مورد انتظار ، سخنى که او را به راه راست کشد یا او را از هلاکت برهاند ، ترک گناهان از شرم مردم و ترس از خدا .
(تحف العقول ، ص 238)
------------------------------------
22. به درستى که پر دیدترین دیدهها آن است که در خیر نفوذ کند ، و شنواترین گوشها آن است که تذکرى را بشنود و از آن سود برد ، سالمترین دلها آن است که از شبهها پاک باشد .
(تحف العقول ، ص 238)
------------------------------------
23. مردى به امام حسن - علیه السلام - عرض کرد : دخترى دارم ، به نظر شما با چه کسى وصلت کنم . فرمود : با کسى که متقى و باایمان باشد .
چون اگر او را دوست بدارد ، مورد احترامش قرار مىدهد ، و اگر از او نفرت داشته باشد ، به او ظلم نمىکند.
(مستظرف ، ج 2 ، ص 218)
------------------------------------
24. به درستى که نعمت دنیا پایدار نیست ، نه از آسیبش آسودگى هست ، و نه از بدیهایش جلوگیرى ، فریبى است حایل سعادت ، و تکیه گاهى است خمیده .
(تحف العقول ، ص 239)
------------------------------------
25. اى بندگان خدا از عبرتها پند گیرید ، و از اثر گذشتگان متوجه شوید ، و به وسیله نعمتها از نافرمانى خدا باز ایستید ، و از پندها سود برید .
(تحف العقول ، ص 239)
------------------------------------
26. به درستى که خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه خلق خود ساخته تا به وسیله طاعتش به رضاى او سبقت گیرند.
(تحف العقول ، ص 239)
------------------------------------
27. به خدا سوگند اگر پرده برگیرند ، معلوم مىشود که نیکوکار مشغول کار نیک خود است و بدکار گرفتار بدکردارى خود.
(تحف العقول ، ص 240)
------------------------------------
28. اى پسرم با هیچکس برادرى مکن تا بدانى کجا مىرود و از کجا مىآید و چه ریشهاى دارد ، پس چون خوب از حالش آگاه شدى و معاشرتش را پسندیدى با او برادرى کن به شرط گذشت از لغزش و کمک در تنگى.
(تحف العقول ، ص 236)
------------------------------------
29. از آن حضرت سؤال شد : ترس چیست ؟ فرمود : دلیرى بر دوست و گریز از دشمن.
(تحف العقول ، ص 227)
------------------------------------
30. ننگ کشیدن آسانتر از دوزخ رفتن است.
(تحف العقول ، ص 237)
------------------------------------
31. سفاهت ، به پستى گراییدن و با گمراهان نشستن است .
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 115)
------------------------------------
32. آن حضرت در وصف برادر ( دوست ) نیکوکارش فرمود : از همه مردم در چشم من بزرگتر بود و سر بزرگوارى او در نظر من کوچکى دنیا در چشم او بود ، جهل و نادانى بر او تسلط نداشت ، اقدام نمىکرد مگر بعد از اطمینان به سودمند بودن آن . نه شکایتى داشت و نه خشم و دلتنگى .
بیشتر عمرش خاموش بود ، و چون لب به سخن مىگشود بر همه گویندهها چیره بود ، ضعیف و ناتوان مىنمود ، اما هنگام نبرد شیرى درنده بود . چون با دانشمندان مىنشست به شنیدن شیفتهتر بود تا گفتن.
به هنگام ضرورت سخن ، سکوت خود را مىشکست. نمىگفت آنچه را عمل نمىکرد و عمل مىکرد آنچه را نمىگفت ، چون در برابر دو کار قرار مىگرفت که نمىدانست کدام خداپسندانهتر است آن را در نظر مىگرفت که پسند نفسش نبود ، هیچکس را به خاطر کارى که مىتوان از آن عذرى آورد سرزنش نمىکرد .
(تحف العقول ، ص 237)
------------------------------------
33. کسى که عقل ندارد ادب ندارد ، و کسى که همت ندارد مروت ندارد ، و کسى که دین ندارد حیا ندارد. و خردمندى موجب معاشرت نیکو با مردم است ، و به وسیله عقل سعادت هر دو عالم به دست مىآید .
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 111)
------------------------------------
34. تعجب مىکنم از کسانیکه در غذاى جسم خود فکر مىکنند ولى در امور معنوى و غذاى جان خویش تفکر نمىکنند. شکم را از طعام مضر حفظ مىکنند ولى در روح و روان خویش افکار پلید و پستى را وارد مىکنند.
(بحار الانوار، ج 1 ، ص 218)
------------------------------------
35.حضرت مجتبى - علیه الاسلام - بهترین جامههاى خود را در موقع نماز مىپوشید ، کسانى از آن حضرت سبب این کار را سؤال کردند ، در جواب فرمود : خداند جمیل است و جمال و زیبایى را دوست دارد به این جهت خود را در پیشگاه الهى زینت مىکنم ، خداوند امر فرموده که با زینتهاى خود در مساجد حاضر شوید.
(تفسیر عیاشى ، ج 2 ، ص 14)
------------------------------------
36. تنها چیزى که در این دنیاى فانى ، باقى مىماند قرآن است ، پس قرآن را پیشوا و امام خود قرار دهید ، تا به راه راست و مستقیم هدایت شوید.
همانا محق ترین مردم به قرآن کسانى هستند که بدان عمل کنند اگر چه آن را حفظ نکرده باشند ، و دورترین افراد از قرآن کسانى هستند که به دستورات آن عمل نکنند گرچه قارى و خواننده آن باشند.
(ارشاد القلوب ، ص 102)
------------------------------------
37. اى مردم هر کس براى خدا اخلاص ورزد و سخن او را راهنماى خود قرار دهد به راهى که درستتر و استوارتر است هدایت مىشود و خداوند او را براى آگاهى و هوشیارى توفیق داده و به عاقبت خوش کمک کرده است.
(تحف العقول ، ص 229)
------------------------------------
38. پرسش صحیح نیمى از علم است ، و مدارا کردن با مردم نیمى از عقل است ، و اقتصاد و اعتدال در زندگى نیمى از مخارج است.
(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ، ج 18 ، ص 108)
------------------------------------
39. بیشترین زیرکى ، ترس از خدا و پرهیزکارى است و بیشترین نادانى ، عیاشى و شهوترانى است.
(حلیه الاولیاء ، ج 2 ، ص 37)
------------------------------------
40. مادرم فاطمه ( س ) را دیدم که شب جمعه تا صبح مشغول عبادت و رکوع و سجود بود و شنیدم که براى مؤمنین دعا مىکرد و اسامى آنان را ذکر مىنمود و براى آنان بسیار دعا مىکرد ولى براى خودش دعا نکرد ، پس به او عرض کردم : مادر چرا همان طور که براى دیگران دعا کردى براى خودت دعا نکردى ، فرمودند : پسرم ، اول همسایه را مقدم دار و سپس خود و اهل خانه را .
(بحار الانوار ، ج 43 ، ص 81)
------------------------------------
41. رسول خدا ( ص ) فرمود : محبت و دوستى ما اهل بیت را اختیار کنید ، چون هر کس خدا را در حالى ملاقات کند که ما اهل بیت را دوست داشته باشد ، با شفاعت ما وارد بهشت مىشود.
(محاسن ، ص 61)
------------------------------------
42. اى مردم ! از جدم پیامبر خدا شنیدم که مىفرمود : من شهر علم و دانشم و على ( ع ) دروازه آن است ، آیا از غیر دروازه وارد شهر مىشوند ؟
(امالى صدوق ، ص 207)
------------------------------------
43. شخصى به امام حسن - علیه السلام - عرض کرد : اى پسر پیامبر خدا چرا ما از مرگ اکراه داریم و آن را دوست نداریم ؟ حضرت فرمود : چون شما آخرت خود را خراب و دنیایتان را آباد کردهاید ، بنابراین انتقال از عمران و آبادانى به خرابى و ویرانى را دوست ندارید .
(بحار الانوار ، ج 44 ، ص 110)
------------------------------------
44. سوگند به خداوند ! هر کس ما را دوست داشته باشد ، اگر چه در دورترین نقاط مانند دیلم اسیر باشد ، دوستى ما براى او مفید است . همانا محبت ما گناهان فرزندان آدم را از بین مىبرد ، همانطور که باد برگ درختان را مىریزد .
(بحار الانوار ، ج 44 ، ص 24)
------------------------------------
45. بیشتر اهل کوفه به معاویه نوشتند : ما با تو هستیم ، اگر مىخواهى ما حسن ( ع ) را دستگیر مىکنیم و پیش تو مىفرستیم . بعد خیمه امام حسن ( ع ) را غارت کرده و آن حضرت را مجروح کردند.
پس امامحسن ( ع ) به معاویه نوشت : همانا این امر ( حکومت ) و جانشینى پیامبر از آن من و اهل بیت من است و براى تو و اهل بیت تو حرام است ، من این مطلب را از رسول خدا شنیدم .
سوگند به خداوند ، اگر یارانى شکیبا و آگاه به حق خویش مىیافتم ، تسلیم تو نمىشدم و آنچه را مىخواستى به تو نمىدادم .
(بحار الانوار ، ج 44 ، ص 45)
------------------------------------
46. اگر همه دنیا را تبدیل به یک لقمه غذا کنم و به انسانى که خدا را از روى خلوص عبادت مىکند بخورانم ، باز احساس مىکنم که در حق او کوتاهى کردهام .و اگر از استفاده کردن کافر از دنیا جلوگیرى کنم تا به آن اندازه که جانش از شدت گرسنگى و تشنگى به لب برسد ، آنگاه جرعهاى آب به او بدهم ، خود را اسرافکار مىپندارم .
(تنبیه الخواطر و نزهة النواطر ( مجموعه ورام ) ، ج 1 ، ص 350)
------------------------------------
47. والاترین مقام نزد خداوند ، از آن کسى است که بیشتر از همه به حقوق مردم آشنا باشد و در اداى آن حقوق ، بیشتر از همه کوشا باشد . و کسى که در برابر برادران دینى خود تواضع کند ، خداوند او را از صدیقین و شیعیان امیرالمؤمنین - علیه السلام - قرار مىدهد .
(حیاة امام حسن بن على ، ج 1 ، ص 319)
------------------------------------
48.پیامبر خدا ( ص ) فرمود : هیچ بندهاى حقیقتا مؤمن نیست مگر اینکه نفس خود را شدیدتر از محاسبه بین دو شریک و یا محاسبه مولا از بنده خود مورد محاسبه قرار دهد .
(بحار الانوار ، ج 70 ، ص 72)
------------------------------------
49. پیامبر خدا ( ص ) فرموده است : یکى از موجبات آمرزش گناهان ، مسرور کردن برادران دینى است .
(مجمع الزوائد و منبع الفوائد ، ج 8 ، ص 193)
------------------------------------
50. دنیا محل گرفتارى و آزمایش است و هر چه در آن است رو به زوال و نابودى مىباشد ، و خداوند ما را از احوال دنیا آگاه کرده است تا عبرت گیریم ، و به ما وعده عذاب داده تا بعد از آن ، حجتى بر خدا نداشته باشیم . پس در این دنیاى فانى زهد بورزید و به آنچه باقى و پایدار است رغبت داشته باشید و در خفا و آشکار از خدا بترسید .
(توحید صدوق ، ص 378)
حدیث های همراه با ترجمه عربی
1- نصیحت از سر اخلاص
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ مَنْ نَصَحَ لِلَّهِ وَ أَخَذَ قَوْلَهُ دَلِیلًا هُدِیَ لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ وَفَّقَهُ اللَّهُ لِلرَّشَادِ وَ سَدَّدَهُ لِلْحُسْنَى فَإِنَّ جَارَ اللَّهِ آمِنٌ مَحْفُوظٌ وَ عَدُوَّهُ خَائِفٌ مَخْذُولٌ فَاحْتَرِسُوا مِنَ اللَّهِ بِکَثْرَةِ ِ الذِّکْر
هان اى مردم! کسى که براى خدا نصیحت کند و کلام خدا را راهنماى خود گیرد، به راهى پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد و هدایت موفّق سازد و به نیکویى استوار گرداند، زیرا پناهنده به خدا در امان و محفوظ است و دشمن خدا ترسان و بىیاور است و با ذکر بسیار خود را از [معصیت خداى] بپایید.
تحف العقول ص 227
2- شناخت هدایت
«وَ اعْلَمُوا عِلْمًا یقینًا أَنـَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا التُّقى حَتّى تَعْرِفُوا صِفَةَ الْهُدى، وَ لَنْ تُمَسِّکُوا بِمیثاقِ الْکِتابِ حَتّى تَعْرِفُوا الَّذى نَبَذَهُ وَ لَنْ تَتْلُوَا الْکِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ حَتّى تَعْرِفُوا الَّذى حَرَّفَهُ، فَإِذا عَرَفْتُمْ ذلِکَ عَرَفْتُمُ الْبِدَعَ وَ التَّکَلُّفَ وَ رَأَیتُمْ الْفِرْیةَ عَلَى اللّهِ وَ التَّحْریفَ وَ رَأَیتُمْ کَیفَ یهْوى مَنْ یهْوى.»
به یقین بدانید که شما هرگز تقوا را نشناسید تا آن که صفت هدایت را بشناسید، و هرگز به پیمان قرآن تمسّک پیدا نمىکنید تا کسانى را که دورش انداختند بشناسید، و هرگز قرآن را چنان که شایسته تلاوت است تلاوت نمىکنید تا آنها را که تحریفش کردند بشناسید، هر گاه این را شناختید بدعتها و بر خود بستن ها را خواهید شناخت و دروغ بر خدا و تحریف را خواهید دانست و خواهید دید که آن که اهل هوى است چگونه سقوط خواهد کرد.
تحف العقول ص 227
3- فاصله میان حقّ و باطل
«بَینَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ أَرْبَعُ أَصابِعَ، ما رَأَیتَ بِعَینَیکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیکَ باطِلاً کَثیرًا.»
بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیارى را بشنوى.
تحف العقول ص 229
4- آزادى و اختیار انسان
«مَنْ أَحالَ الْمَعاصِىَ عَلَى اللّهِ فَقَدْ فَجَرَ، إِنَّ اللّهَ لَمْ یطَعْ مَکْرُوهًا وَ لَمْ یعْصَ مَغْلُوبًا وَ لَمْ یهْمِلِ الْعِبادَ سُدًى مِنَ الْمَمْلَکَةِ، بَلْ هُوَ الْمالِکُ لِما مَلَّکَهُمْ وَ القادِرُ عَلى ما عَلَیهِ أَقْدَرَهُمْ، بَلْ أَمَرَهُمْ تَخْییرًا وَ نَهاهُمْ تَحْذیرًا.»
هر که گناهان را به خداوند نسبت دهد، به تحقیق، فاجر و نابکار است. خداوند به زور اطاعت نشود، و در نافرمانى مغلوب نگردد، او بندگان را مهمل و سرِخود در مملکت وجود رها نکرده، بلکه او مالک هر آنچه آنها را داده و قادر بر آنچه آنان را توانا کرده است مىباشد، آنان را فرمان داده تا به اختیار خودشان آن را بپذیرند و نهیشان نموده تا به اختیار خود بر حذر باشند.
تحف العقول ص 231
5- زهد و حلم و درستى
« قیلَ لَهُ(علیه السلام) مَا الزُّهْدُ؟قالَ: أَلرَّغْبَةُ فِى التَّقْوى وَ الزَّهادَةُ فِى الدُّنْیا. قیل: فَمَا الْحِلْمُ؟ قالَ کَظْمُ الْغَیظِ وَ مَلْکُ النَّفْسِ. قیلَ مَا السَّدادُ؟ قالَ: دَفْعُ الْمُنْکَرِ بِالْمَعْرُوفِ.»
از حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) پرسیده شد که زهد چیست؟فرمود: رغبت به تقوا و بىرغبتى در دنیا. سؤال شد حلم چیست؟ فرمود: فرو بردن خشم و تسلّط بر نفس. سؤال شد سداد و درستى چیست؟ فرمود: برطرف نمودن زشتى به وسیله خوبى.
تحف العقول ص 225
6- تقوا
«أَلتَّقْوى بابُ کُلِّ تَوْبَة وَ رَأْسُ کُلِّ حِکْمَة وَ شَرَفُ کُلِّ عَمَل بِالتَّقْوى فازَ مَنْ فازَ مِنَ الْمُتَّقینَ.»
تقوا و پرهیزکارى سرآغاز هر توبه اى، و سرّ هر حکمتى، و شرف و بزرگى هر عملى است، و هر که از با تقوایان کامیاب گشته به وسیله تقوا کامیاب شده است.
تحف العقول ص 232
7- خلیفه به حقّ
«إِنَّمَا الْخَلیفَةُ مَنْ سارَ بِسیرَةِ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ عَمِلَ بِطاعَةِ اللّهِ وَ لَعَمْرى إِنّا لاَعْلامُ الْهُدى وَ مَنارُ التُّقى.»
خلافت فقط از آنِ کسى است که به روش رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)برود، و به طاعتِ خدا عمل کند، و به جان خودم سوگند که ما اهل بیت نشانه هاى هدایت و جلوه هاى پرفروغ پرهیزگارى هستیم.
تحف العقول ص 233
8- حقیقت کرم و دنائت
قِیلَ فَمَا الْکَرَمُ قَالَ الِابْتِدَاءُ بِالْعَطِیَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ فِی الْمَحْلِ قِیلَ فَمَا الدَّنِیئَةُ قَالَ النَّظَرُ فِی الْیَسِیرِ وَ مَنْعُ الْحَقِیر
از امام مجتبى سؤال شد: کرم چیست؟فرمود: آغاز به بخشش نمودن پیش از درخواست نمودن و اطعام نمودن در وقت ضرورت و قحطى. سؤال شد: دنائت و پستى چیست؟ فرمود: کوچک بینى و دریغ از اندک.
تحف العقول ص 225
9- مشورت مایه رشد و هدایت
«ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إِلاّ هُدُوا إِلى رُشْدِهِمْ.»
هیچ قومى با همدیگر مشورت نکنند، مگر آن که به رشد و کمالشان هدایت شوند.
تحف العقول ص 233
10- لئامت و پستى
«أَللُّؤْمُ أَنْ لا تَشْکُرَ النِّعْمَةَ.»
پستى آن است که شکر نعمت را نکنى.
تحف العقول ص 233
11- بدتر از ننگ و زبونى
«أَلْعارُ أَهْوَنُ مِنَ النّارِ.»
ننگ آسانتر از دوزخ است
تحف العقول ص 234
12- رفیق شناسى
«قالَ الْحَسَن(علیه السلام) لِبَعْضِ وُلْدِهِ: یا بُنَىَّ لا تُواخِ أَحَدًا حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ فَإِذَا اسْتَنْبطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلى إِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِى الْعُسْرَةِ.»
امام حسن(علیه السلام) به یکى از فرزندانش فرمود: اى پسرم! با احدى برادرى مکن تا بدانى کجاها مى رود و کجاها مى آید، و چون از حالش خوب آگاه شدى و معاشرتش را پسندیدى با او برادرى کن به شرط این که معاشرت، بر اساس چشم پوشى از لغزش و همراهى در سختى باشد.
تحف العقول ص 233
13- کار با توکّل
«لا تُجاهِدِ الطَّلَبَ جِهادَ الْغالِبِ وَ لا تَتَّکِلْ عَلَى الْقَدَرِ إِتَّکالَ المُسْتَسْلَمِ.»
چون شخص پیروز در طلب مکوش، و چون انسان تسلیم شده به قَدَر اعتماد مکن [بلکه با تلاش پیگیر و اعتماد و توکّل به خداوند، کار کن].
تحف العقول ص 233
14- خویشاوند و بیگانه واقعى
«أَلْقَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إِنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَ الْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ المَوَدَّةُ وَ إِنْ قَرُبَ نَسَبُهُ.»
خـویشاونـد کسـى است کـه دوستـى و محبّت، او را نـزدیک کرده باشد و اگـر چـه نـژادش دور بـاشد.و بیـگانـه کسـى است کـه از دوستـى و محبّت به دور است و گرچه نژادش نزدیک باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 643 ، ح 7 - تحف العقول ص 234
15- اعتماد به مقدَّرات الهى
«مَنِ اتَّکَلَ عَلى حُسْنِ الاْخْتِیارِ مِنَ اللّهِ لَهُ لَمْ یتَمَنَّ أَنـَّهُ فى غَیرِ الْحالِ الَّتى إِخْتارَهَا اللّهُ لَهُ.»
هر که به نیک گزینى خداوند دلگرم باشد، آرزو نمىکند در وضعى جز آنچه خدا برایش برگزیده، باشد.
تحف العقول ص 234
16- آثار رفت و آمد در مسجد
«مَنْ أَدامَ الاْخْتِلافَ إِلَى الْمَسْجِدِ أَصابَ إِحْدى ثَمان:آیةً مُحْکَمَةً وَ أَخًا مُسْتَفادًا وَ عِلْمًا مُسْتَطْرَفًا وَ رَحْمَةً مُنْتَظِرَةً وَ کَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الهُدى أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى وَ تَرْکَ الذُّنُوبِ حَیاءً أَوْ خَشْیةً.»
هر که پیوسته به مسجد رود به یکى از این هشت فایده مى رسد:1ـ نشانه اى استوار (فهم آیات الهى)،2ـ دوستى قابل استفاده،3ـ دانشى تازه،4ـ رحمتى مورد انتظار،5ـ سخنى که به راه راستش کشد،6ـ یا سخنى که او را از پستى برهاند،7ـ و ترک گناهان به خاطر شرم از خدا،8ـ یا ترک گناهان به خاطر خوف از خدا.
تحف العقول ص 235
17- بهترین چشم و گوش و دل
«إِنَّ أَبْصَرَ الأَبـْصارِ ما نَفَذَ فِى الخَیرِ مَذْهَبُهُ، وَ أَسْمَعُ الاْسـْماعِ ما وَعَى التَّذْکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ، أَسْلَمُ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبُهاتِ.»
همانا بیناترین دیده ها آن است که در طریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوشها آن است که پند و اندرز را در خود فرا گیرد و از آن سود برد، سالمترین دلها آن است که از شبهه ها پاک باشد.
تحف العقول ص 235
18- تزکیه در پرتو عبادت
«إِنَّ مَنْ طَلَبَ الْعِبادَةَ تَزَکىّ لَها، إِذا أَضَرَّتِ النَّوافِلُ بِالْفَریضَةِ فَارْفَضُوها.»
به راستى هر که عبادت را به خاطر عبادت طلب کند خود را تزکیه نموده است. هر گاه مستحبّات به واجبات زیان رساند آن را ترک کنید.
تحف العقول ص 236
19- عاقل خیرخواه
«لا یغُشُّ الْعاقِلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ.»
عاقل و خردمند به کسى که از او نصیحت و اندرز خواهد، خیانت نکند.
تحف العقول ص 236
20- ارزش دادن به آثار عبادت
«إِذا لَقِىَ أَحَدُکُمْ أَخاهُ فَلْیقَبِّلْ مَوْضِعَ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ.»
هر گاه یکى از شما برادر خود را ملاقات کند، باید که محلّ نور پیشانى (یعنى محلّ سجده) او را ببوسد.
تحف العقول ص 236
21- امید و پشتکار
«وَ اعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَأَنـَّکَ تَعیشُ أَبَدًا، وَ اعْمَلْ لاِخِرَتِکَ کَأَنـَّکَ تَمُوتُ غَدًا، وَ إِذا أَرَدْتَ عِزًّا بِلا عَشیرَة، وَ هَیبَةً بِلا سُلْطان فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیةِ اللّهِ إِلى عِزِّ طاعَةِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»
براى دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگى مىکنى، و براى آخرتت به گونه اى کارکن که گویا فردا خواهى مُرد، و اگر عزّتى بدون بستگان و شکوهى بدون سلطنت خواهى، از معصیت و نافرمانى خدا به طاعت و فرمانبرى خداوند عزّوجلَّ درآى.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 44 ، ص 139
22- پرهیز از تملّق و بدگویى
«قالَ(علیه السلام) لِرّجُل : إِیاکَ أَنْ تَمْدَحَنِى فَأَنـَا أَعْلَمُ بِنَفْسِى مِنْکَ أَوْتُکَذِّبَنِى فَإِنَّهُ لا رَأْىَ لِمَکْذُوب أَوْ تَغْتابَ عِنْدِى أَحَدًا.»
امام به شخصى فرمود : مبادا مرا ستایش کنى، زیرا من خود را بهتر مى شناسم، یا مرا دروغگو شمارى، زیرا دروغگو اندیشه و عقیده [ثابتى] ندارد، یا کسى را نزد من بدگویى نمایى.
تحف العقول ص 236
23- عوامل هلاکت آدمى
هَلاکُ النّاسِ فى ثَلاث: أَلْکِبْرُ، أَلْحِرْصُ، أَلْحَسَدُ.
فَالْکِبْرُ هَلَاکُ الدِّینِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلِیسُ
وَ الْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ
وَ الْحَسَدُ رَائِدُ السُّوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قَابِیلُ هَابِیلَ.
هلاکت و نابودى مردم در سه چیز است:کبر، حرص، حسد.
تکبّر که به سبب آن دین از بین مى رود و به واسطه آن، ابلیس، مورد لعنت قرار گرفت.
حرص که دشمن جان آدمى است وبه واسطه آن آدم از بهشت خارج شد.
حسد که سررشته بدى است و به واسطه آن قابیل، هابیل را کشت.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111
24- تقوا و تفکّر
«أُوصیکُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ إِدامَةُ التَّفَکُّرِ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ أَبُو کُلِّ خَیر وَ أُمُّهُ.»
شما را به پرهیزگارى و ترس از خدا و ادامه تفکّر و اندیشه سفارش مى کنم، زیرا که تفکّر و اندیشه، پدر و مادر تمام خیرات است.
مجموعه ورام ج 1 ، ص 52
25- همراهى با مردم
«صاحِبِ النّاسَ بِمِثْلِ ما تُحِبُّ أَنْ یصاحِبُوکَ.»
چنان با مردم مصاحبت داشته باش که خود دوست دارى به همان گونه با تو مصاحبت کنند.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 79
26- نقش عقل، همّت و دین
«لا أَدَبَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لاهِمَّةَ لَهُ، وَ لا حَیاءَ لِمَنْ لا دینَ لَهُ.»
کسى که عقل ندارد، ادب ندارد و کسى که همّت ندارد، جوانمردى ندارد و کسى که دین ندارد، حیا ندارد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ، ح 6
27- تعلیم و تعلّم
«عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَکَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَیرِکَ.»
مردم را با دانشت، دانش بیاموز و خود نیز دانش دیگران را فراگیر.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ، ح 6
28- روى آوردن به چه کسى؟
لَا تَأْتِ رَجُلًا إِلَّا أَنْ تَرْجُوَ نَوَالَهُ وَ تَخَافَ یَدَهُ أَوْ یَسْتَفِیدَ مِنْ عِلْمِهِ أَوْ تَرْجُوَ بَرَکَةَ دُعَائِهِ أَوْ تَصِلَ رَحِماً بَیْنَکَ وَ بَیْنَه
نزد کسى مرو، مگر آن که به بخشش او امیدوار، یا از قدرتش بیمناک، یا از دانشش بهره مند، یا به برکت و دعایش امیدوار باشى، یا آن که بین تو و او پیوند خویشاوندى اى باشد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ، ح 6
29- عقل و جهل
«لا غِنى أَکْبَرُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ مِثْلُ الْجَهْلِ وَ لا وَحْشَةَ أَشَدُّ مِنَ الْعُجْبِ، وَ لا عَیشَ أَلَذُّ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ.»
هیچ بى نیازى اى بزرگتر از عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ وحشتى سخت تر از خودپسندى و هیچ عیشى لذّت بخشتر از خوش اخلاقى نیست.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ، ح 6
30- على(علیه السلام)، دروازه ایمان
«إِنَّ عَلِیا بابٌ مَنْ دَخَلَهُ کانَ مُؤْمِنًا وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ کانَ کافِرًا.»
على(علیه السلام) دروازه ایمان است، هر که داخل آن شد مؤمن و هر که خارج از آن شد کافر است.
ریاض الابرار ج 1 ، ص 115
31- حقّ اهل بیت
وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَا یَنْقُصُ أَحَدٌ مِنْ حَقِّنَا إِلَّا نَقَصَهُ اللَّهُ مِنْ عَمَلِه
قسم به خدایى که محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) را به حقّ برانگیخت، هیچ کس از حقّ ما اهل بیت چیزى را کم نکند، مگر آن که خداوند از عملش چیزى را کم گرداند.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 73
32- نیکى و پرسش؟
التَّبَرُّعُ بِالْمَعْرُوفِ، وَ الْإِعْطَاءُ قَبْلَ السُّؤَالِ، مِنْ أَکْبَرِ السُّؤْدَد
آغاز نمودن به نیکى و بذل و بخشش، پیش از درخواست نمودن، از بزرگترین شرافتها و بزرگى هاست.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 71
33- دعاى مستجاب
«أَنـَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یهْجِسْ فى قَلْبِهِ إِلاَّ الرِّضا أَنْ یدْعُوَ اللّهَ فَیسْتَجابُ لَهُ.»
کسى که در قلبش جز رضا و خشنودى خدا خطور نکند، چون خدا را بخواند، من ضامن اجابت دعاى او هستم.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 62 ، ح 11
34- عبادت و پرستش
«مَنْ عَبَدَ اللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ کُلَّ شَىْء.»
کسى که خدا را اطاعت و عبادت کند، خداوند همه چیز را مطیع او گرداند.
مجموعه ورام ج 2 ، ص 108